خاطرات تلخ من

حرفهای خودمانی

خاطرات تلخ من

حرفهای خودمانی

دلنوشته هایی از یک جوان که در جوانی در حین سیاهی مو از درون پیر است و در آرزوی مرگ

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

یادآوری گذشته

شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ

امروز روی پروفایل خواهر زاده ام یک عکس دیدم که در گذشته انداخته بود.

عکسی که خاطره های زیادی رو برام برگردوند. خاطراتی از عشقم که بهم خیانت کرد. عشقم همراهم بود و اون بود که عکس رو از خواهر زاده ام گرفته بود. تا اون عکس رو دیدم برای چند لحظه ماتم برد و لحظه ای که خنده به صورت داشت و اون عکس رو گرفت تو ذهنم تصور شد. کلا اعصابم بهم ریخت. دوباره به یادش افتادم. نمیدونم یعنی اونم از من یادی میکنه؟ اصلا چه فکر و خیالی در مورد کارایی که کرد و اتفاقاتی که به خاطر اون برام پیش اومد میکنه؟

امیدوارم با اینکه مال من نیست و بهم خیانت کرد و ولم کرد خوش و موفق باشه.

الآن که دارم می نویسم بغض کردم و می خواد گریه ام بگیره...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی